aaalafkherstext

ورود
x
یا
x
ثبت‌نام
x

یا

برای ثروتمند شدن بهتر است مسیر طولانی‌تر را انتخاب کنیم

(زمان خواندن: 5 - 9 دقیقه)

 همه دل‌شان می‌خواهد سریع پولدار شوند و هیچ‌کس از مسیر طولانی برای ثروتمند شدن خوشش نمی‌آید؛ چون کسل‌کننده است؛ اما کسل‌کننده بودن و طولانی‌تر بودن راه، خودش مزایایی دارد. در واقع، بهترین و نتیجه‌بخش‌ترین روش برای ثروتمند شدن (و هر کار دیگر) نیز همین است. چه بخواهید خانه بسازید چه ثروت خود را افزایش دهید یا حتی بخواهید وزن کم کنید، بهترین روش این است که آهسته و پیوسته قدم بردارید. هم‌چنین به یاد داشته باشید که به جز اصطلاح آهسته و پیوسته، یک تعبیر دیگر هم به اسم «باد آورده را باد می‌برد» نیز در کار است. در مجموع ما همگی دوست داریم یک‌شبه پول‌دار شویم. رویای پیروزی در قرعه‌کشی‌های بزرگ را در سر داریم غافل از آن‌که پول همین قرعه‌کشی‌ها نیز مدت طولانی در جیب برندگان باقی نمی‌ماند. اگر باور ندارید داستان‌هایشان را بخوانید.

پیشرفت‌های اندک

پیشرفت‌های ریز ولی مهم در درازمدت مساوی است با پیروزی

جملۀ این تیتر به سه دلیل درست است: ۱. قانون ریاضی؛ یا همان قدرت سود مرکب. ۲. احتمال پا پس کشیدن کم‌تر است. ۳. سبب پرورش عادات مناسب می‌شود. فکر کنم نیازی به توضیح قدرت مرکب نباشد چون همه‌جا حرف از آن است؛ اگر هم باورتان نمی‌شود یا به اعداد و ارقام ریاضی اعتقاد ندارید، احتمالاً باید تا آخر عمر سردرگم، دور خودتان بگردید.

مهم‌تر از همه این است که وقتی بر پیشرفت‌های ریز در درازمدت تمرکز کنیم احتمال پا پس کشیدن‌مان نیز کم‌تر می‌شود. اگر تا به‌حال ورزش کرده باشید، حتماً می‌دانید که بدن می‌بایست به‌مرور زمان به انجام آن عادت کند. رفته‌رفته که توان‌مان بالا می‌رود، ورزش برای‌مان راحت‌تر خواهد شد. نمی‌شود از روز اول سخت ورزش کرد؛ چون بدن‌مان هنوز قوی نشده و خطر مصدومیت در انتظارمان خواهد بود.

نکتۀ بسیار مهم دیگر هم این است که باید زنده (باقی) بمانیم. اغلب مردم در هنگام تحلیل رفتار افراد یا کمپانی‌های موفق یادشان می‌رود که تنها آن‌هایی را بررسی می‌کنند که جلوی چشم‌شان است و به اصطلاح باقی (زنده) مانده‌اند. این سوگیری سبب می‌شود که تحلیل‌شان ضعیف‌ از آب دربیاید؛ چون کمپانی‌های دیگری را که به آن درجه از موفقیت نرسیده‌اند، مد نظر نگرفته‌اند. به این مفهوم، سوگیری بازماندگی یا سوگیری دوام‌نگری نیز می‌گویند.

با توجه به این سوگیری می‌توان گفت که «بازماندن» کلید دست‌یابی به موفقیت است. هیچ نیازی نیست که حتماً به عنوان نفر اول از خط پایان عبور کنیم؛ همان عبور کردن هم کافی است.

سوماً، هنگامی که بر پیشرفت‌های ریز متمرکز شویم بهتر به پیشرفت عادت می‌کنیم. به جای آن‌که از روز اول چندین کیلومتر را برای دوندگی در نظر بگیریم، بهتر است به خودمان بگوییم تازه اول راه است. ابتدا از نرمش شروع می‌کنم و لذتش را می‌برم. اگر در شروع حس خوب داشته باشیم، علاقه‌مند می‌شویم تا حد خود را بالاتر ببریم؛ اما اگر در شروع راه عذاب بکشیم، احتمالاً به کلی بیخیال دوندگی خواهیم شد.

یک نویسندۀ معروف به اسم جری سینفلد به این استراتژی «پاره نکردن زنجیر» می‌گوید. او خودش را مجبور به نوشتن می‌کند و در این هنگام یک علامت ضربدر قرمز رنگ نیز در روزهای تقویمش می‌زند. چند روز که این کار را انجام دهیم دیگه عادت می‌کنیم و خودمان را سر کار می‌نشانیم تا زنجیر آن علامت‌ها پاره نشود. هدف‌مان این است که به مقصد برسیم و همین امر سبب تقویت آن عادت خواهد شد.

مدارکی برای اثبات تأثیر شگفت‌انگیز پیشرفت‌های کوچک

پذیرفتن این‌که آهسته رفتن سبب پیشرفت‌های ریز می‌شود، کاری ندارد؛ اما پذیرفتن این‌که پیشرفت‌های ریز برای موفق شدن کافی هستند، کمی دشوار است. همه عاشق جهش و رشدهای نجومی هستیم نه پیشرفت‌های کوچک.

بیایید داستان تیم دوچرخه‌سواری بریتانیا درمورد پیشرفت‌های یک‌درصدی را بخوانیم: جیمز کلییر در کتاب خود با عنوان «عادت‌ها اتمی»، داستان این تیم را که یک مدیر اجرایی جدید به نام دیو بریلزفورد استخدام می‌کنند، تعریف می‌کند. او از نحوۀ شکل‌گیری دیدگاه آن مدیر دربارۀ «بهبودهای یک‌درصدی در مکان‌های غیر قابل انتظار» نیز پرده برمی‌دارد. آن مدیر با ایجاد تغییرات کوچکی مانند طراحی مجدد صندلی دوچرخه‌ها جهت چسبندگی بهتر، استفاده از حس‌گرهای بازخورد زیستی برای ارزیابی تمرینات دوچرخه‌سوار‌ها، توجه به نوع شست‌وشوی دست‌ها جهت جلوگیری از سرما خوردن ورزشکاران و... در طی پنج سال، کاری کرد که اعضای تیم دوچرخه‌سواری بریتانیا ۶۰ درصد از مدال‌های طلای مسابقات دوچرخه‌سواری المپیک ۲۰۰۸ را از آن خود کنند. اعضای این تیم در آن سال ۹ رکورد المپیک و ۷ رکورد جهانی را جابه‌جا کردند.

بر اساس عقیدۀ نویسنده، یک درصد پیشرفت در هر روز در طی یک سال ۳۸ برابر تأثیر خواهد داشت. مثل این می‌ماند که بزرگ شدن بچه خود را تماشا کنید. کودک‌تان هر روز یک مقدار رشد می‌کند که شاید متوجهش نشوید. اما اگر عکس‌های یک سال پیش او را نگاه کنید چه؟ آن‌همه تغییر فقط در عرض یک سال متعجب‌تان خواهد کرد.

مدرک دیگر در زمینۀ اثر پیشرفت‌های آهسته توسط توماس استنلی در کتاب «همسایه میلیونر» مطرح شد. استنلی در این کتاب اشاره می‌کند که اغلب ثروتمندان در خفا، با سرعت کم ولی پیوسته به پول هنگفت رسیده‌اند. رابرت مورین که به مدت پنجاه سال در کتاب‌خانه دایمون دانشگاه نیوهمپشیر فعالیت می‌کرد و توانست ۴ میلیون دلار به دانشگاه کمک کند، از جملۀ این افراد است. مورین نه بلیت بخت‌آزمایی برده بود، نه کار و کاسبی جداگانه داشت و نه هیچ حرکت عظیمی انجام داده بود. او فقط خیلی متواضع و مقتصد زندگی کرد و در آخر، در وصیت‌نامه‌‌اش خانه‌‌اش را به دانشگاه اهدا کرد. این داستان‌ها شاید تیتر اخبار نشوند؛ ولی رایج‌تر از انواع زرق و برق‌دارشان هستند.

استراحت کردن خوب است، مسافرت رفتن بهتر

حال که متوجه شدیم قدم‌های کوچک به چه اندازه مهم هستند، وقت آن رسیده که درمورد اوقات استراحت نیز صحبت کنیم. یکی از باورهای غلط درمورد کار این است که هر چه بیش‌تر جان بکنیم، موفق‌تر خواهیم بود. شاید در ظاهر متوجه غلط بودن این باور نشویم؛ چون دلیلش این است که آسیب‌های روحی را معمولاً دیرتر از آسیب‌های جسمانی لمس می‌کنیم. اگر هر روز هفته را بیش از ۱۰-۱۲ ساعت کار کنیم شاید به درآمد مناسب برسیم؛ ولی پس از مدتی کم می‌آوریم و اذیت می‌شویم.

اگر خودمان را در باشگاه ورزشی مصدوم کنیم، آیا دیگر توان جان کندن خواهیم داشت؟ مزیت اوقات استراحت و مسافرت‌ها نیز همین است؛ به مغز اجازۀ آرامش، پردازش و برقراری ارتباط مجدد را می‌دهد. مغز انسان هر شب این عملیات را در هنگام خواب انجام می‌دهد. اگر خواب خوبی نداشته باشیم روز بعد سرحال نیستیم. شب بیدار ماندن خیلی اشتباه است؛ زیرا وقتی را که مغز برای پردازش (همه‌چیز) به آن احتیاج دارد، از او سلب می‌کند. تعطیلات آخر هفته نیز خوب هستند؛ زیرا به ما وقت کافی برای انجام باقی تفریحات و سرگرمی‌ها را می‌دهد. یعنی بخش‌های دیگر ذهن‌مان را نیز مانند بدن‌مان به کار می‌اندازد.

با سختکوشی به جایی نمیرسی این ادعای بزرگیست

سخت کار نکن،‌ سخت حال کن

حتماً شنیده‌اید که می‌گویند «خیلی تلاش می‌کنم ولی خیلی هم حال می‌کنم». این عقیده هیچ اشکالی ندارد؛ گاهی این باور، بخشی از هویت شخص به شمار می‌رود. سخت‌کوش بودن در مجموع بهتر از کار کردن صرف است. بهتر است که انسان به حد اندازه کار کند. بالا و پایین‌ها بالاخره وجود دارند؛ ولی اصلاً نباید ۱۸ ساعت از روز‌مان را برای دست‌یابی به هدف تلاش کنیم، بلکه فقط باید گاهی بیش‌تر تلاش کنیم. اگر به این باور برسیم که برای رسیدن به هدف باید از جان‌مان بگذریم،‌ آخر سر از جان‌مان خواهیم گذشت.

یکی از مهم‌ترین مواردی که درمورد کار کردن باید بدانیم این است که سخت‌کوشی همیشه به نتیجه منتهی نمی‌شود. پیشرفت هر لحظه ممکن است رخ بدهد؛ اما دلیلی نیست که حتماً در هجدهمین ساعتی که کار می‌کنیم، به وقوع بپیوندد. سخت حال کردن هم از طرفی می‌تواند مخالف استراحت کردن باشد. خصوصاً اگر تعریف‌تان از سخت عشق کردن این باشد که در مصرف چیزی زیاده‌روی کنید.

کاهش سرعت همیشه هم ساده نیست

فرض کنیم که تمام مطالب بالا را پذیرفته‌اید؛ اما به نظرتان امکان ندارد که بتوانید از سرعت کار کردن خود بکاهید؛ حتی شاید می‌ترسید که این کم کردن سرعت، شما را به مشکل بیندازد. اگر روزانه ۱۲۰ کیلومتر رانندگی کنید سخت است که به رانندگی روزانه ۶۰ کیلومتر راضی شوید. همه همین عقیده را دارند. خصوصاً آن‌هایی که زندگی سختی داشته‌اند و همیشه از چپ و راست مجبورشان کرده‌اند که سخت بجنگند.

وقتی هر روز نتیجۀ حاصل از ۱۲۰ کیلومتر رانندگی را ببینیم، خیلی سخت است که باور کنیم با روزی ۶۰ کیلومتر هم می‌توانیم به نتیجۀ مشابه برسیم. ما باور کرده‌ایم که تنها راه موفقیت این است تا حد امکان به خودمان فشار بیاوریم و جان بکنیم؛ اما واقعیت این است که با آرام‌تر حرکت کردن می‌توانیم احتمال نتیجه‌بخش بودن تلاش‌های خود را بالاتر ببریم. «نتیجه» مهم‌تر از «سخت‌کوشی» است. علم به همین مفهوم است که بین آدم‌های خیلی کاردرست (۹۰ درصد) و آدم‌های کلاس جهانی (۹۸ درصد) تفاوت ایجاد می‌کند. این باور حتی افراد کلاس جهانی را از بهترین‌های دنیا (یک درصدی‌ها) نیز سوا می‌سازد.

کلام آخر

واقعاً چه نیازی است که حتماً به کلاس جهانی برسیم؟ رسیدن به کلاس جهانی فقط در صورتی قابل قبول است ‌که عضو تیم المپیک باشیم. همه می‌توانیم در یک زمینه بسیار کاردرست باشیم و تعادل را در زندگی‌مان نیز حفظ کنیم. فقط کافی است که به‌صورت مستمر هر روز کارمان را انجام دهیم و زنده باقی بمانیم. اگر از این مفهوم خوش‌تان آمده، پیشنهاد ما این است که یک مدت امتحانش کنید. با خودتان قراری بگذارید که همیشگی نباشد. فقط یکی دو هفته کافی است تا ببینید در مجموع چه حسی نسبت به آن دارید. اگر خوش‌تان نیامد، دوباره پای خود را تا انتها بر روی پدال گاز فشار بدهید.

1 1 1 1 1 Rating 0.00 (0 Votes)

  دسترسی فعلی شما اجازه مشاهده نظرات تحت این بخش را نمی دهد

logo-samandehi

treebottom

address    سعادت آبادبلوار پیام | میدان بهرود خیابان عابدی | پلاک ۳  | واحد ۳

tel    ۶۳ ۲۴ ۱۱ ۲۲